هرچه دلم راخالی میکنم بازپرمیشود از هوای تو.چه برکتی دارد دوست داشتنت.........

توتنها دعای قشنگ منی خدا می شود مستجابت کند
مبادا كسی ازخدا بی خبر برای خودش انتخابت کند ...

بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !
اما …
از چشـــــم هایشان معلوم است ؛
که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،
گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته …

مرا اينگونه باور کن...
کمي تنها ،
کمي بي كس... ،
کمي از يادها رفته... ،
خدا هم ترک ما کرده ،
خدا ديگر کجا رفته...؟!
نمي دانم مرا آيا گناهي هست..؟
که شايد هم به جرم آن ،
غريبي و جدايي هست..؟؟؟

تو مثل راز بهاری و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمیدانم

   دلم تنگ است اماتودر آن جامیشوی

                                        چقدرعجیب است ابعاد بودنت                            

امروز تمام حوصله ام رادریک کلام کوچک در توخلاصه کردم:   من برایت دلتنگم

هوا ابری بود وباران میبارید

      کودکی گفت:خدایاگریه نکن همه چی درست میشه

ابرو که در هم میکشی تمام آرزوهایم مچاله میشوند باید برم خودم را فراموش کنم تو را که نمی شود..

بی انصاف

             با کدام لالایی وجدانت را خوابانده ای که اینچنین بی خیاله ما شدی!!

ضرورت بودنت همیشگیست

                                   فرقی نمی کند چه در کنار من چه در خاطر من

مثل اسمان میمانی دوستت دارم اما نمی توانم داشته باشمت

تمام حجم خیالم از تو لبریز است خیالم کوچک نیست!! تو بی نهایت عزیزی

رو به قبله مینشینم خسته با حالی عجیب  از ته دل مینویسم انت فی قلبی عزیز....

دریای بزرگ یا برکه ی بزرگ بودن مهم نیست

                                           زلال اگر باشی

                                                     آسمان با توست.....

خدایا تفسیر کن دلتنگی هایم را برای کسی که قد دلتنگی های دنیا دلتنگشم....

تنها تویی که از لب من شعر میشوی. هرکس که لایق غزلی عاشقانه نیست.........

امتدادفاصله از اعتبار عاطفه نمی کاهد  

                      همیشه هستی این حوالی

در عمق ارزوی من است که در وجودت خانه ای داشته باشم حتی به مسافت یک یاد.....

اشکم که سرازیر میشود دیری نمی پاید که یخ میزند...

عجب سرد است هوای نبودنت....

گستاخی خاطرم را ببخش که دمی از یادت نمی گذرد!

تو همان لاله ی سرخی من آن بلبل مست/بودنت زندگیم و نبودنت مرگ من است....

دل... این واژه ی کوچک گاهی به وسعت یک دریا برایت تنگ میشود....

وقتی که از دوریه تو تموم میشه تحملم از ته دل داد میزنم خیلی دوستت دارم گلم....

آخرین تماشایت را پلک نخواهم زد. مبادا تصویرت در چشمانم آواره شود... 

همسر عزیزم:

کاش میدانستی دنیا باهمه وسعتش بدن عزیزی چون تو جایی برای ماندن ندارد

                  به رسم سپاس نوشتم تا بدانی برایم عزیزی

من اینجادلتنگی هایم را روی کف دستم مانندیک قلب تنهانقاشی میکنم  دستی مه روزی دستهای توگرمابخش ان بود وامروز از سردی اینهمه فاصله ودلتنگی یخ زد.امروزچقدر نیودنت راحس میکنم دلم بهانه ات را میگیرد صدایت در گوشم میپیچد ومن همچنان دلتنگم